آخرین مطالب
امکانات وب
انگار به درختهاى باغ بخواى بگى ميگذره. پاييز و زمستون سرد و سخت مى گذره و دوباره جووونه ميزنيد و شكوفه ميديد، دوباره سبز ميشيد. حالا اگه زمستونى به طولانى زمستون وينترفل بهم زده باشه و از سرماى توخالى و گس تنهايى بترسم، وقتى وايت واكرها قراره بهم حمله كنند و ريشه هام رو نابود كنند و بعد از مرگ هم حتى بيان سراغم، ميتونم به خودم اميد بدم كه ميگذره؟ميتونم به تابيدن نور ايمان داشته باشم آرام؟؟** سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
تمام شد. يعنى تمامش كردم . صبح براى خودم نيمرو درست كردم و به خودم گفتم به دلت بگو حق نداره وا بده. وا دادنى هم در كار نبود دلم خودش گارد داشت با اين حال رفتم ديدنش. تا ٢ دقيقه قبل ديدنش هم حتى از خودم مى پرسيدم كار درستى ميكنم يعنى؟ به خودم گفتم دارى چه غلطى مى كنى؟اين همه سخت تن شدى و دور از دسترس حالا دارى چه گهى ميخورى؟ كجا بودى و حالا كجايى؟ مدام از خودم مى پرسيدم اگه مشكلات زندگى اينجا سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
به جز كارهاى غير معقول و مزخرف اين چند روز كارهاى معقول هم انجام دادم. براى كار دو جا رفتم صحبت كردم و رزومه ام رو به سايت نيازمنديها فرستادم و چند موردى باهام حرف زدند.يه مورد ولى از همه جالب تر بودمردى ٤٠ ساله كه همكار خانم ميخواست براى سه روز در هفته و هفته اى ٥٠٠ تومن هم ميداد!!همكارى !! از خلاقيتش تو به كار بردن كلمه خوشم اومد، درست و بجا به كار برده بود . همكار براى روابط...من ولى اهل سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
امروز آقايى باهام تماس گرفت براى كار و آدرسى كه داد خيلى شبيه آدرس دفتر فنى مهندسى اى بود كه پارسال رفته بودم و كلى سرم منت گذاشته بود براى اضافه كردن ٥٠ تومن و دادن ٢٥٠ حقوق!!براى همين پيچوندم و گفتم امروز نميتونم باز زنگ زده فردا بيا دخترم!!نبايد شك كنم يعنى؟؟نميدونم ...يه بنده خداييم اين وسط ميگه همكار ميخوايم هرچى ميگم چه كارى ميگه صحبت ميكنيم!! ://اون مردك نه شنيده ديروز هم دوباره زنگ ز سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ما را در سایت سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : roozmargiha بازدید : 180 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 20:57
نميدونم چرا هرچى آزم خلاقه گير من ميفته؟!!امروز رفتم همون دفتره كه گفتم كه پارسال هم رفته بودم حقوق بيشتر شده بود اما روحيات مرده عجيب بود١٢سال پيش عاشق يكى از كسايى كه براش كار مى كرد شده و چون دختر پسر ديگه اى رو دوست داشته كمك كرده اونها به هم برسند!!از خودگذشتگى در عشق !!بعد گفت من زن و بچه داشتم و به ابن فكر كن وقتى از دست زنم عصبانى ميشم به اين فكر مى كنم كه اگه اون بود چكار مى كردم و سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
به بچه هامون ياد بديم تو سن ٢٠ سالگى، ٢١ سالگى، ٢٢ سالگى و ... خودشون و اهدافشون رو به چالش بكشند و منتظر رسيدن سى سالگى نشن!! اينجورى كلى جلو مى افتن!!اما اگه مثل من ياد نگرفتن بهشون بگيم ماهى رو هروقت از آب بگيرى تازه است!! شايد آدم موفقى كه به سن و سال تو باشه وجود نداشته باشه و بگن ديره براى شروع اما ما اميد بديم كه همين سن كه ميخواى شروع كنى خودش يعنى متفاوتى و ميتونه برات نقطه اتكا باش سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
اینها که کار نشد، خودت را داری فریب می‌دهی.
باید کاری بکنی که کار باشد، کاری که اقلا یک صفحه از تاریخ را سیاه کند. تفنگ را بردار و برو کنار نرده‌های باغ و یکی را که از آن طرف رد می‌شود، نشانه بگیر و بزن.بعد هم بایست و جان کندنش را نگاه کن.اما اگر از کسی بدت آمد، اگر دیدی که طرف دارد یک بیت شعر را غلط می‌خواند و یا بینی‌اش را می‌گیرد و یا حتی پایش را گذاشته است روی سکوی خانه‌ی تو تا بند کفشش سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
تو داشتن دوست شانس آوردم اين رو بارها و بارها با زبانهاى مختلف گفتم.عاطفه يكى از اون دوستهاى خوبه كه هميشه تحت هر شرايطى حمايتم كرده و امشب بهم گفت هركارى بهش دست بزنى اگه بدونم پشتش خرد بوده حمايتت ميكنم حتى اگه سراغ عشق ممنوعه برى و با خرد اين كار رو انجام بدى من تمام قد پشتت ايستادم.نبايد براى چنين كسى مرد؟نبايد غش كرد؟دوستهاى خوبم دريچه باز مى كنند و حمايت مى كنند هركس به نوعى و من موفقي سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ما را در سایت سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!! دنبال می کنید
برچسب : خرابتم, نویسنده : roozmargiha بازدید : 170 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 20:57
تو مسير برگشت از جمع خوانى به حرف عاطفه فكر كردم كه گوش باش و اين ايده تو ذهنم تكميل شد و ايده قشنگى شد. اينكه براى روزهاى هفته اسم بذارم مثلا شنبه روز چشم باشه! يكشنبه روز دست! دوشنبه روز پا ! سه شنبه روز گوش !چهارشنبه روز زبون ! پنجشنبه روز بينى و جمعه روز هر حسى!!بعد فكر كردم حس روز قوى باشه و حس متضاد يا مكمل اون روز رو خاموش كنم مثلا تو روز گوش ، چشمهام رو ببندم تا تمركز شنواييم بيشتر ب سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ما را در سایت سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!! دنبال می کنید
برچسب : خاصيم, نویسنده : roozmargiha بازدید : 151 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 20:57
راست مى گويند يكى از راههاى فراموشى كار كردن است.وقتى كار مى كنى و كار مى كنى ذهنت درگير كار و مسائل پيرامونيش مى شود و وقت آنچنانى برايت نمى ماند كه بخواهى به كمبودها يا مشكلات زندگى فكر كنى و غصه شان را بخورى.****صبح امروز با نيمه مدير كانون صحبت كردم و از ايده م بهش گفتم و اونم حمايتم كرد و بعدازظهر زمين افسانه اى رفتيم و كلى چرخيديم و كار كرديم الانم چشمام داره ميره...*****رجوع شود به شع سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ما را در سایت سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : roozmargiha بازدید : 155 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 20:57
میدونید باید اعتراف کنم جاذبه های پایتخت داره من رو به سمت خودش می کشونه .
سنما ، تئاتر ، کنسرت ، نمایش کنسرت و دوره های آموزشیش
شبها قبل از خواب دو کفه ترازو رو با هم مقایسه می کنم که کدومش سنگین تر شده و مسخره است این خود گول زنی !!
دلم میخواد این دو سه روزی که تهرانم بهترین استفاده رو از وقتم بکنم برم تئاتر ببینم و کنسرت و ... اما به قول کچلمون " گهش بگیرند" بی پولی رو !!
خب مهم نیست مهم اینه سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ما را در سایت سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!! دنبال می کنید
برچسب : وضعی, نویسنده : roozmargiha بازدید : 199 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 1:42
پرپر ميگه فردا نرو و بمون باهات كار دارم. نميدونم چه نقشه اى چيده .نميدونم چه غلطى ميخواد بكنه ... مشكوكم به اينكه بخواد بساط آشتى ماشتى راه بندازه كه من حوصلشو ندارم.اون رو كه ولش كنم امروز يه روز خيلى خوب رو گذروندم با ن و آرام . نقد كتاب همشهرى گراممون و آخرين جلسه كارگاه طنز . فردام قراره با آرامِ جان بريم ظهيرالدوله...دلم شعر فروغ ميخواد...به آرام ميگم كاش برام نفرستادى بودى نمايش سى دوباره سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ما را در سایت سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!! دنبال می کنید
برچسب : فروغ, نویسنده : roozmargiha بازدید : 177 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 1:42
صبح وقتى قبر فروغ رو ديدم ديگه دست خودم نبود،عين آدماى خل وضع بغضم تركيد...انگار سالها درد رو آورده بودم پيش فروغ بتكونم و برم...انگار سالها حرف رو آورده بودم تا براى فروغ بگم تا سبك شم...انگار سالها...با ديدن قبر فروغ پرنور برام يه سرى خاطره زنده شد،يه سرى ايستادنها،يه سرى مقاومت ها،يه سرى فراموش كردنها،يه سرى...بعد آرامِ جان من رو برد دربند و دربندم كرد... آدمى كه اسير مهربونى كسى ميشه بايد چكا سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
احساس دوگانه اى دارم درباره اتفاقى كه قراره فردا بيفته. از يه طرف هى دارم با خودم تكرار ميكنم كه ميبخشم اما فراموش نه!! از طرف ديگه به خودم ميگم عشق بى قيد و شرط... ميگم دوست داشتن كسايى كه دوستشون دارى با همه نقطه ضعف و قوتشون. ميگم وقتى از ديگران اينجورى انتظار دارى خودتم بايد رعايت كنى...باز تو گوشم ميپيچه ببخش اما فراموش،نه!! فراموش نكن كه بهت تهمت زدن،بد فكر كردن درباره ت و فكر كردن دوست داش سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
گاهى وقتا دلت جورى ميسوزه كه دودم ازش بلند نميشه...امروز مزخرف داره ميگذره و دلم ميخواد ميتونستم اين برگ رو از تقويم روزام پاك كنم اما بايد اين روزا باشه تا قدر لحظه و آدمهاى خوبى كه كنارم هستن رو بيشتر بدونم.انتظار و توقع چيز بديه بايد بذارمش كنار و با هركى برخورد ميكنم به اين فكر كنم طرف الان رفتارش اينه و فردا يا حتى يه لحظه بعد ممكنه بيشعورترين آدم ممكن بشه و تو نبايد ازش توقع رفتار مناسب با سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
از من به شما نصيحت هرازگاهى مهر و عطوفت را كنار بگذاريد و از دست ديگران عصبانى شويد.هرازگاهى ابعاد خشن روحتان را آشكار كنيد. اينگونه وقتى عصبانى شديد و بعد خشن روحتان بيرون زد ديگر كسى از دستتان ناراحت نمى شود و اين رفتار برايشان عادى ميشود...تنها گناه من عصبانى شدنم بود و مجازات شدم بخاطرش!!جرم از اين سخيف تر مگه داريم؟؟*****عمارت مسعوديه رو ديدم،خونه معتمدالسلطنه كه شده بود مهدكودك رو هم ديدم و سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ديگه بايد مواظب تك تك كلمه هايى كه تو گروهها يا تو اينستاگرامم ميذارم باشم. ممكنه بعضيا وقتى ميگم آدما فكر كنن منظورم به شخص ايشونه و با كنايه گفتم به در مثلا كه ديوار بشنوه...بخاطر بدفهمى و برداشتهاى بد ديگران بايد خودم رو سانسور كنم. بخاطر بدفهمياشون مجبورم معذرت خواهى كنم و براشون توضيح بدم به فلان و فلون نشون كه اشتباه رفتيد مسير رو...خسته ام از اين تيرگى هايى كه نميخواد تموم شه!!خاله مامان ر سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
كلى چيز تو ذهنمه كه ميشه ازشون نوشت هاااا دقيقا عين آش پر حبوبات شدم:// تشبيه با ربط ِ بى ربطيه!!اما قشنگ ترين اتفاقهاى امروز بازى كردن من و سوگى،كيك پختن ،شام درس كردن و الان خوابيدن پشت بومه...سوگى ميگه يعنى آسمون مثه طلقه خدا براى هر خونه اى جدا طراحى كرده كه ميگى آسمون خونه ما ستاره هاش بيشتره؟؟!!!!!*****قصه ها که تمام می شود
آدم ها به کجا می روند؟
شمس لنگرودی
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۶/۰۵ سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
چندروزيه دلم بسته پيشنهادى رنگ رنگى رو ميخواد. طرح آنه رو داره، برچسب هاى رنگى داره و جدا از همه وسيله هاش كه خوبه يه جايزه هم داره كه نميدونم چيه. عجيب وسوسه شدم بخرمش امروز حتى تا مرز سفارش هم رفتم اما درست لحظه اى كه بايد تاييد ميكردم تا همه چى تموم شه از خودم پنج تا سوالى كه رنگى رنگى گفته بود موقع خريد وسايل از خودتون بپرسيد، اگه نيت پس انداز داريد... جواب سوالهام منفى بود تقريبا و ديدم ميتو سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...
ما را در سایت سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!! دنبال می کنید
برچسب : وسوسه, نویسنده : roozmargiha بازدید : 170 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 1:42
بابا حرفهاى مرد همسايه رو براى زن همسايه گفت و زن شروع كرد به ناله و نفرين كردن و از بى فهم و شعور بودن همسرش گفتن. بابا مردوار با خنده حرفها رو تكرار كرد و زن غصه دارتر از قبل ميگفت نميبخشش و نميتونه بيست سال سختى و رنج رو فراموش كنه...راست ميگه،عمر كمى نيست!! بخشيدن هميشه م كار خوبى نيست. اصلا چطور ميشه مردى كه بچه شيرخواره و زنش رو از خونه بيرون ميكنه و ميزنشون و زن صيغه ايش رو بجاشون ميذاره ر سعدى تو فقط بگو وا بده ،وا ميدم!!...